معنی روح افزا

لغت نامه دهخدا

روح افزا

روح افزا. [اَ] (نف مرکب) روح افزای. روح فزا. چیزی که بر زندگانی بیفزاید و زندگانی را دراز کند. (ناظم الاطباء). فزاینده ٔ روح. روح پرور. جانبخش. شادی بخش. مفرح:
نگر به صورت خضر و به سیرت الیاس
که یافتند زبر آن حیات روح افزا.
مولوی.
سمنش روح افزای دل انسیان. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 28). و رجوع به روح افزای و روح فزا شود. || (اِ مرکب) قسمی شیرینی. قسمی از حلویات.

روح افزا. [اَ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان دماوند متصل به راه دماوند و تهران. منطقه ای کوهستانی و سردسیر است. سکنه ٔ آن 458 تن است که مذهب تشیعدارند و به لهجه ٔ فارسی تاتی سخن میگویند. آب آن ازرودخانه ٔ تاررود تأمین میشود و محصولش غلات و لوبیاو سیب زمینی و بنشن و قیسی و میوه های گوناگون، و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


افزا

افزا. [اَ] (نف مرخم) افزاینده و افزون را گویند. (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم). افزاینده. علاوه کننده. زیادکننده. (ناظم الاطباء). افزاینده و به این معنی مرکب نیز استعمال کنند. و بحذف همزه نیز لغت است. (از مؤید) (شرفنامه ٔ منیری). فزا. افزای. و در آخرکلمات از قبیل غم افزا و غیره بمعنی افزاینده است.
- آذرافزا، افزاینده ٔ آذر. فزون کننده ٔ آتش.
- بهجت افزا، چیزی که بر بهجت و سرور افزاید. (ناظم الاطباء). سرورافزا. رجوع به این کلمه شود.
- جان افزا، چیزی که جان را زیادت کند و قوت دهد. افزاینده ٔ جان:
آنچه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار
جرعه ای بود اززلال جام جان افزای تو.
حافظ.
- دانش افزا، آنچه دانش را زیادت کند و فزونی بخشد. افزاینده ٔ دانش.
- راحت افزا؛ آنچه راحتی را فزون سازد. افزاینده ٔ راحت.
- روح افزا، چیزی که روح را زیاد کند و قوت دهد. (ناظم الاطباء). جان افزا. رجوع به این کلمه شود.
- زینت افزا، آنچه زینت را زیاد کند و علاوه سازد. افزاینده ٔ زینت.
- سرورافزا، آنچه شادمانی و بهجت را زیاد کند و فزونی بخشد. افزاینده ٔ سرور. بهجت افزا. رجوع به ترکیب اخیر شود.
- طرب افزا، آنچه نشاط و سرور را بیفزاید و علاوه کند. افزاینده ٔ طرب. سرورافزا. بهجت افزا.
- عقل افزا، آن چیز که باعث فزونی عقل گردد و آنرا زیاد کند. افزاینده ٔ عقل.
- غم افزا، آنچه اندوه را بیفزاید و آنرا زیاد کند. افزاینده ٔ غم.
- فرح افزا، آن چیز که انبساط و سرور را زیاد کند و آنرا فزونی بخشد. افزاینده ٔ فرح.
- کارافزا، آنچه که موجب زیادی کارشود و آنرا علاوه کند. افزاینده ٔ کار.
- مسرت افزا، آن چیز که موجب افزایش سرور شود و آنرا افزون گرداند. افزاینده ٔ مسرت.
- مهرافزا، آنچه علاقه و محبت را زیاد کند و آنرا افزایش دهد. افزاینده ٔ مهر:
ماه منظور آن بت زیبای من
سرو روزافزون مهرافزای من.
سعدی.
راستی گویم بسروی ماند این بالای تو
در عبارت می نیاید چهر مهرافزای تو.
سعدی.
- نشاطافزا، آنچه شادمانی و مسرت افزاید وآنرا زیاد کند. افزاینده ٔ نشاط. و رجوع به افزائیدن و افزودن شود.
|| (فعل امر) امر به افزودن نیز هست یعنی بیفزا و زیاده کن. (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم). امر از افزودن. (مؤید) (شرفنامه ٔ منیری). || (اِ) خمیازه. (برهان) (آنندراج). اخمیازه و تثاؤب. (از ناظم الاطباء).


روح

روح. (اِخ) ابن یسار یا یساربن روح. نام یکی از صحابه است. (از قاموس الاعلام ترکی). شاید همان روح بن سیار باشد. رجوع به روح بن سیار شود.

روح. (اِخ) ابن ابی بحر. نام پدر حسین بن روح یکی از نواب اربعه ٔ حضرت حجت. رجوع به حسین بن روح و خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 214 شود.


شادی افزا

شادی افزا. [اَ] (نف مرکب) سروربخش. فرح افزا:
بر موافق گیسو[ی] حور بهشت
بوی خلق شادی افزای توباد.
قوامی رازی (دیوان ص 21).

حل جدول

روح افزا

روح پرور، جان بخش، شادی بخش، مفرح

فرهنگ عمید

روح افزا

آنچه سبب نشاط می‌شود و زندگانی را طولانی می‌کند، افزایندۀ روح، روح‌پرور، جان‌بخش، شادی‌بخش،

فرهنگ فارسی هوشیار

روح افزا

چیزی که بر زندگانی بیفزاید و زندگانی را دراز کند، روحپرور، جانبخش، شادی بخش، مفرح


افزا

(اسم) در ترکیب بمعنی افزاینده آید: روح افزا غم افزا.


طرب افزا

شادی افزا


بهجت افزا

شادنده شادی افزا (اسم) افزاینده شادمانی زیاد کننده سرور.

نام های ایرانی

جان افزا

پسرانه، جان افزا


روح انگیز

دخترانه، روح (عربی) + انگیز (فارسی) دل انگیز، مفرح، روح افزا

عربی به فارسی

روح

روح , جان , روان , رمق , روحیه , جرات , روح دادن , بسرخلق اوردن

معادل ابجد

روح افزا

303

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری